×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

آخرین سنگر سکوته

× روزگاریست که شیطان فریاد میزند آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد
×

آدرس وبلاگ من

mohsenhacker.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mohsenhacker

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ????? ??? ??? ????? ??????

واسه من دنیا یکی بود و او نفس من بود....دلیل وجود اشکام همینه نفس من کو؟؟؟؟!!!ء

اورفت...

برای ماندنش به خدا التماس کردم از خدا خواستم از حمایت ما رو بر نگرداند که من بی او هیچم نیمه شب ها برایش دعا کردم آه کشیدم ولی او رفت و خدا گریه هایم را نشنید و ندید و دعا هایم را نشنید و  مورد اجابت قرار ندادو او را برد و ان زمان بود که من از همه و هر چه داشتم بریدم  و های های گریستم و او رفت و من فقط ناظر رفتن او بودم رفتنی که هیچ امیدی به بازگشت آن ندارم ونخواهم داشت وامروز من او را برای همیشه از دست داده ام  نه می توانم او را حس کنم و نه در آغوش بگیرم
        او رفت گر چه برایم همیشه ماندگار است.....ء





همدم شبهای تنهاییم سلام
چند وقت است که ندیدمت ؟ نمی‌دانم . روزهاست؟ � نه ، سالهاست � نه ، سال کم است . قرنی‌ست نیستی . راستی چرا نیستی ؟!
نمی‌دانم کی و چطور ؟ اما در این تنهایی دلگیر فقط یادم می‌آید چه بهشتی بود روزهای با تو بودن . چه شبهای زیبایی بود از عشق گفتن .
می‌دانی ؟! تمامی دل من آکنده از عشق بود و هست . تمامی لحظه‌های من پر شده بود از عطر نفسهایت و زیبایی‌های عالم ، چشمان مهربانت . یادت می‌آید ؟! وقتی خستگی و غم بر دوشم سنگینی می‌کرد ؟! چه باک ؟! � همیشه دستانت بود که آرامش را برایم هدیه بیاورد � چه عالمی داشت � !
امشب هم تنهایم . اما دیگر تو نیستی . پس من سر بر شانه‌های چه کسی بگذارم ؟! از کجا دستی مهربان طلب کنم ؟! راستی میدانی مدت‌هاست که تنها دیوارها صدای مرا می‌شنوند ؟! هیچ نمی‌گویند ، فقط گوش می‌کنند . تو فکر می‌کنی دلشان می‌خواهد گوش کنند ؟! اما دیگرفرقی نمی‌کند ؟! من دیگر نمی‌گویم . شبهای زیادی ست که سکوت کرده‌ام . بر این دیوارها تکیه کرده‌ام و می‌گریم . دیوارها تاب می‌آورند ؟! مهم نیست . دیگر دیوار هم نمی‌خواهم �
سقف این اتاق چقدر کوتاه است ؟! احساس خفگی می‌کنم . اصلا مگر سقف آسمان چه عیبی دارد ؟ تازه ستاره‌هایش مثل لامپهای رنگی این اتاق نمی‌سوزند . همیشه روشنند ...
باید بروم � از این اتاق � خسته‌ شده‌ام � ء











چرا گم شدي ؟!؟!؟

چرا پيداي پيدا گم شدي؟؟؟؟

چه بگويم از دلتنگي هاي شبانه ام...

بهانه هاي گاه و بيگاهت ....

بدون تو بودن را هيچ وقت نخواستم...!

باز هم اسفند ماه...

خانه دلم را خانه تكاني نمي كنم

مي ترسم حتي غباري از خاطراتت از ذهنم پاك شود...

بدون تو بودن را هيچ وقت نخواستم....!

چرا گم شدي؟؟؟؟

تا كي بگردم؟

كجا را بگردم؟؟

تو كه هستي.....پس چرا گم شدي؟!؟!؟







باز هم همان سکوت همیشگی...

سالها گذشت از روزهای پر جوانی!!!

سالها گذشت از غرور و کبر و نازت ....

باز هم سکوت...؟

چه میشود تو را ؟؟؟

هنوز هم در پس این سالهای دور

 نگاهت میگردد او را...؟!؟!؟

چه می خواهی ببینی که هنوز ندیده ای؟

آیا هنوز نشانه ها را میگردی؟؟؟

خسته نشده ای از گشتن و نیافتن؟!؟!؟

انتظار ....

تا کجای این داستان ادامه خواهی داد؟؟؟

صبر....!!!

ایوب را پشت سر گذاشته ای!!!!

دیگر برای چه؟؟؟؟

حداقل تکلیف مرا هم روشن کن...

تو که میدانی زندگی ام بسته ام به وجودت....چرا مرا با خود میکشانی....؟

رهایم کن....بگذار تو نیز رها شوی....

تو اگر خسته نیستی من خسته ام....!!!

می خواهی التماست کنم؟؟؟

التماست میکنم...من که چیزی برای از دست دادن ندارم...

 التماست می کنم....کافی است لحظه ای از تپش بایستی....فقط لحظه ای....

مرا رها کن و برو....

مرا همین بس که شاید از سر رحم گذارش بر آرامگاهم افتد...

باور کن مرا همین بس است....

تو را نمیدانم؟!؟!

 

+ نوشته شده در  یکشنبه 30 خرداد1389ساعت 0:14 قبل از ظهر  توسط انتظار  |  12 نظر

همش نیستی...

ایکاش یه کم بودی....

یعنی این معنی عادته؟

این که با نبودنت کنار اومدم....

این که میتونم دوستت داشته باشم بدون اینکه باشی...!

این که همیشگی شدی برام...

ایکاش یه کم بودی...

ایکاش بیشتر از یه روزمرگی برات بودم...!!!ء





برای او

قول داده ام...

گاهـــــــی

هر از گاهـــــی
...
فانـــــوس یادت را

میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم

خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛

هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره

میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد




یکشنبه 30 بهمن 1390 - 4:17:55 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://sourena.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 3 اسفند 1390   5:44:08 PM

محسن جون این پستت دقیقا احوالات درونی منه!!!!!!!!!!داغونم کردی سالار!!!!!!!!!!!!!!!! 

http://delkhoshi.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 3 اسفند 1390   1:13:08 PM

دل من حوصله کن داد زدن ممنوع است

کم بکن این گله فریاد زدن ممنوع است

بین این قوم که هر کار ثوابیست کباب

دل دل سوخته را باد زدن ممنوع است

تیشه بر ریشه فرهاد زدن ممنوع است

بین این قوم که از باک رگی ترشیدن

حرفی از حجله و داماد زدن ممنوع است

شادی از منظر این قوم گناهیست بزرگ

بزن آنگه ولی شاد زدن ممنوع است

http://delkhoshi.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 3 اسفند 1390   1:06:49 PM

دعـایتـــــ چه زود گـرفـتــــ مـــادر بـزرگــــ ... خــیـلیـــ پــیـر شــدمــــ

http://delkhoshi.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 3 اسفند 1390   1:05:47 PM

 "روزی مخاطب تمام جملاتت من بودم "

نمی دانی چه درد سختی است خلع مقام شدن

" نمی دانی چه سخت تر است دیدن ترفیع گرفتن دیگری"

 

http://sedayesokot.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   10:35:30 PM

salam merci ke be veblogam sar mizani kheili neveshtehat ro dos daram

http://mry_hbp.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   10:06:30 PM


میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم

اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد

http://minaamiri86.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   2:27:40 PM

سلام متنتون زیباست

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   10:26:53 AM

قـــدم ماندهــ تا کـافــ ه ! قــ دم اولــــ ...
قـــ دم دومــــ ...
قــــ دم سومــــ ...
رسیـــ دم !
تنهایـــ ی ام را روی ِ چوبـــ لباســ ی آویزان میکنـــ م ...
قـــ هـــوه لــــطفا " ...

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   10:12:58 AM

به اندازه ی نوشیدنـ یکـ فنجانـ قهوه ی تلخ بمانــ
بمان و تحمل کن
من نگرانــــــــ بعد رفتنتـ نیستمـ

من نگرانــــــ خاطرات شیرینـــــ لحظه هایـ با تو بودنمــ
که همه را با رفتنتــــــ تلخ می کنیـــــــــ
پس بمانــــــ و با نوشیدنــــــــ یک فنجانــــــ قهوه کامـ خود را برای مدتیـ هرچند کوتاه تلخ کنـ
و بدانــــــــ مدتها کامـــــــ که نه ،

زندگیــــــ منـــــــــ را تلخ کردیــــــ
ومنـــــــ تلافیــــــ جز تعارفـــــــ یکـــــــ فنجانـــــ قهوه ی تلــــــــخ به تو نداشتمــــــــــــــ...

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   10:09:38 AM

مـن که به هیــــــچ دردی نمیخورم...

ایـن دردهـا هـستنـد کـه چـپ و راسـت بـه مـن میـخـورند...!!

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   10:05:49 AM

تـو را در جـوبـــــــــــــ بـایـد شستـــــــ
تـا لـجـن هـا خـوشـحـال شـونـد
کـه کـثـیـفــــــــــ تـر از خــودشـان هـم هـســتـــــــــــ...!!!!

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   9:56:52 AM

منظورم نذری بود آآآآآآآآ

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   9:56:02 AM

آره آجی سکوت...دیشب نظری بود  ساندیس میدادن با حوووووران بهشتی.. گفتم یه حالی بهشون بدم

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

سه شنبه 2 اسفند 1390   9:55:41 AM

گیرم که باخته ام!!!

اما کسی جرات ندارد به من دست بزند

یا از صفحهء بازی بیرونم بیندازد

"شوخی نیست من شاه شطرنجم... " !!!

www.cloob.com/mohsenhacker

ارسال پيام

دوشنبه 1 اسفند 1390   9:51:22 PM

خدایا ! تو در آن بالا بر قله بلند الوهیتت ، تنها چه می کنی ؟
ابدیت را بی نیازمندی ، بی چشم به راهی ، بی امید چگونه به پایان خواهی برد؟
ای که همه هستی از تو است ، تو خود برای که هستی؟
چگونه هستی و نمی پرستی؟
چگونه نمی دانی عبودیت از معبود بودن بهتر است؟
نمی دانی که ما از تو خوشبخت تریم؟
ای خدای بزرگ ! تو که بر هر کاری توانائی !
چرا کسی را برای آنکه بدو عشق ورزی ،
بپرستی ،
بر دامنش به نیاز چنگ زنی ،
غرورت را بر قامتش بشکنی ،
برایش باشی ، نمی آفرینی؟
چرا چنین نمی کنی ؟
مگر غرورها را برای آن نمی پروریم تا بر سر راه مسافری که چشم به راه آمدنش هستیم قربانی کنیم ؟

خدایا تو از چشم به راه کسی بودن نیز محرومی ؟!

http://delkhoshi.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 1 اسفند 1390   12:21:57 PM

یک عالمه حرف دارم برای گفتن


و یک مداد و چند برگه

پاکت و تمبر هم هست اما

ای کاش کسی در جایی منتظرم بود


آن وقت حتماً می نوشتم

http://alimor.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 1 اسفند 1390   10:44:02 AM

سلام محسن جون

جیگر آدم می سوزه با خوندن این مطلب محسن جون

راستی قرار بود یه چیزایی واسه ما ایمیل کنیا داداش

http://www.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 1 اسفند 1390   8:01:55 AM

دوستم خيلي قشنگ بود مثل هميشه

خدايا كدامين ميوه ممنوعه را گاز بزنم تا از زمين رانده شوم؟؟؟

http://texasi.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 1 اسفند 1390   12:38:04 AM

قربان صداقت و صفای خودمان
مایـیـم و دل پـاک و خـدای خودمان
 در شــهــر شــمــا نمی شود عاشق شد
محسن ، داداشم  پاشو بریم روستای خودمان

.

.

پا سوزتم ، پابند

http://sweetheart.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 1 اسفند 1390   12:20:18 AM

salam.mareke bod

آخرین مطالب


بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم.


برایت تاسف میخورم


برگرد


معرفت


معرفت


دوستون دارم


حيف


........


واسه من دنیا یکی بود و او نفس من بود....دلیل وجود اشکام همینه نفس من کو؟؟؟؟!!!ء


حسین پناهی


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

66237 بازدید

23 بازدید امروز

23 بازدید دیروز

105 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements