دروود
داش خبری از ما نمیگیری
به امید دیدار دوباره
کمی بر من رحم کن
شاید دیگر اینبار از ین در رفتم هرگز باز نگردم
به این فکر کن
وبر من یکبار تنها یکبار
وشاید برای اخرین بار
نگاهی کن
تا با نگاهت ویادش
سوی مردن
رو بگردانم
خداحافظی بی خداحافظی
باید برگردی
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی
تا که نگار ناز گر همچو نثار آیدت
خیلی بد رفتی محسن جان
ولی خدا نگهدارت
در کوچه پس کوچه های ذهنم قدم میزنم دنبال آن فیروزه آبی که سالها پیش در دستان خسته دوره گردی دیده بودم چشم میگردانم اما نیست بوی تعفن خاطرات مرده در فضا پیچیده است عشق ها و آرزوها دارند جان میدهند کمکی از من برنمیاید باید بمیرند به جرم اینکه سالهای سال نگاه را میدزدیدند به سوی چشمانی که چشم دوخته بود به قدم های من که زودتر بروم آه دیگر خسته ام مینشینم روی نیم کت شکسته ی پستوی تاریک ذهنم لاشه های خاطراتم را کنار میزنم بلکه شاید آن فیروزه آبی را پیدا کنم بلکه شاید کمی روشنایی اما هیچ چیز به جز بوی گند خاطرات مرده آنجا نیست ومن مثل قبل خاموشم
گاهى كه درست به خودمان نگاه مى كنم .... مى بينم كه در جه خواب عميقى فرو رفته ايم
عميق تر از خواب هاى زمستانه ى خرس ها صد بار هم فرياد كنند بيدار نمى شويم واى راستى چرا ما اينهمه عوض شده ايم همه شكوه و گله گى هايم ...را در دل كوچك تر از كوچكم قرار داده ام و هر آينه در انديشه آن دل بزرگم كه چگونه همه را در خودش جا داده است واقعا ما چه مى خواهيم يكى به من بگويد
داداش محسن من میره دفاع آخر
چون میدونم که از همه قوی تره.
شک ندارم به این موضوع
جایی هم نمیره برمیگرده چون میدونه که ما هم به وجودش نیاز داریم هم بهش افتخار میکنیم
تو را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی و زان دلخستگانت راست اندوهی فراهم تو را من چشم در راهم شباهنگام در آن دم که بر جا دره ها چون مرد ما را خفتگانند در آن نوبت که بند دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یادآوری یا نه من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
به خودم حق نمی دم بگم نه نرو
چون بارها خودم این تصمیم رو گرفتم
اما واقعا دوستهایی هستند اینجا
که تصمیم شکن اند برای من
نيم به،هجر تو تنها دو همنشين دارم دل شكسته يكي ، جان بي قرار يكي
گون از نسیم پرسید دل من گرفته زینجا هوس سفر نداری ز غبار این بیابان همه آرزویم، اما چه کنم که بسته پایم به کجا چنین شتابان به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم سفرت به خیر اما تو و دوستی خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را
بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم.
واسه من دنیا یکی بود و او نفس من بود....دلیل وجود اشکام همینه نفس من کو؟؟؟؟!!!ء
66205 بازدید
14 بازدید امروز
4 بازدید دیروز
218 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian