امشب باز هم دلم سراغ تو را گرفت!
ولی آب از آب تكان نخورد . . .
درست مثل همه شبهای قبل ،
باز هم سر ميزند تنهايي ،
باز هم دوباره دلتنگي مي آيد .
و مرور خاطره های مشترک نخ نما شده . . .
می پرسند با نديدنش چه ميكنی؟!
می گویم هراسي ندارم!
با یادش رفيقم اين روزها
براي او
اسخ
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او میگشاید ... او که به لطف و صفای خویش
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
طوفان طعنه خنده ما را زلب نشست
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
ماییم ... ما که طعنه زاهد شنیده ایم
ماییم ... ما که جامه تقوا دریده ایم
زیرا درون جامه به جز پیکر فریب
زین راهیان راه حقیقت ندیده ایم
آن آتشی که در دل ما شعله میکشد
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره رسوا نداده بود
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما
من از دروغ چشمان تو می ترسم
ای همه ء گذشته من !
تکرار کن داستان من و تو و چتر و باران
نیاز یک لحظه دیوانه شدن
ترجمه می کند نگاهم را
تو را به سایه ات قسم
تمام کن آغاز را
دیگر به احترام دلم، قلب جنون نمی زند
عشق هم دگرسری به بیستون نمی زند
چنان در این غروب ها اسیر بوی غربتم
که دست عاشقم به جز طرح فسون نمی زند
خسته تر از همیشه ام، شکسته تر ز شیشه ام
برای سقف بی کسی، کسی ستون نمی زند
به پاس زخم های من که تا همیشه زنده اند
بلوغ گریه هم سری به بغض خون نمی زند
بیا و شیشه مرا به احترام دفن کن
که سالهاست در غمت به بیستون نمی زند
به این دهانــِ خُشکــ دیگَر عآدت کرده اَمـــ
سالهـای زیادی است که بُـزاقَش را نگاه می دارم
به اُمید روزی که وقتی تو را می بینمـــ ،
پیش کشی درخور برایت داشته باشمـــ
تـُـفـــــــ به تـــــــو
نه به دیروزهایی که بودی فکر می کنم
و نه به فرداهایی که "شاید" بیایی ...
می خواهم امروز را زندگی کنم ...
...
خواستی باش ...
نخواستی برو
بــــــه جـــــــــهــــــــنـــــ ــــم
رفتنت آنقدر که فکر میکنی فاجعه نیست ؟!!
من مثه بید های مجنون ایستاده میمیرم !!!!؟؟؟؟
وقتـــي مــــــرا
" شمــــا "
خطابــ ميکنی!
"منــــي" که تـا ديــــروز عـــــــــــزيز دلـتــــــــ . بودم
درد دارد ،
درد . . .
بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم.
واسه من دنیا یکی بود و او نفس من بود....دلیل وجود اشکام همینه نفس من کو؟؟؟؟!!!ء
66236 بازدید
22 بازدید امروز
23 بازدید دیروز
104 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian