ديگر كم آورده ام...ء

فرصتی نمانده ، پاهایم خسته است ، باید رفت ، باید رها

شد از حصار تنهایی ، نمیدانم چگونه این چراها در مقابل

دیدگانم ریلی به امتداد تمام زندگی ساخته اند ، شبانه

آرزوهایم را در ژرف ترین نقطه ی ذهن کابوس زده ام دفن

میکنم و با بقچه ی خاکستری خاطراتم راهی شهر رویایی

خیال میشوم و از جاده ی پر از ابهام و تردید میگذرم ،

گامهای لرزانم سکوت شب را میشکنند و من در برهوت

تنهایی خویش به شمارش گامهایم میپردازم

کم آوردم !

این روزها که میگذرد ... اصلا نمیگذرد !

گاهی انقدر سریع میگذرد ٬ گاهی هم انقدر نمیگذرد که جانت به لب می آید !

نه دوست دارم که بگذرند ٬ نه دوست دارم که بمانند !

از این حال و اکنون میترسم ٬ اما از آینده بیشتر ! از آینده ای بدون تو ٬ بدون او ٬ بدون ...! آینده ای که جلوی چشمانم است ترسناک است ! حتی ترسناک تر از حال!

دیگر حوصله ی هیچ چیز نیست !

دیگر حوصله ی درس خواندن نیست ! هر چند از اول هم زیاد نبود اما همان یک ذره هم دیگر نیست ! کم آوردم !

یکی میگفت : � نبینم فردا دو روز دیگه بگی کم آوردم و یاتاقان زدم و درس نمی خونم و... این حرفها !�

اما حالا کم آوردم ! یاتاقان زدم ! دیگر حوصله ام نمیکشد !

حتی دیگر حوصله ی زندگی را هم ندارم !

خدا هم دارد با من لج و لجبازی میکند ! خدای من شما دیگر چرا ؟ انتظارمان از شما بیشتر بود !

احساسم این است که این اکنون هیچ وقت عوض نمیشود ... ! انگار دارم درجا میزنم !

من از درجا زدن خوشم نمی آید ! از انتظار هر روز و هر ساعت برای اینکه فرجی بشود و ... میترسم !

کاش زودتر تمام میشد ... ! من بی صبرانه منتظر این پایانم

باورم نمیشه ... یعنی این منم ؟

سهراب گفتی:چشمها را باید شست..... .شستم ولی !......... گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !.............. گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !............. او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!! فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: " دیوانه باران ندیده

براي او:انگشتانت را به من قرض بده
برای شمردن لحظه های نبودنت کم آورده ام!�

...

دوشنبه 17 مرداد 1390 - 2:30:44 PM

عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

نظر ها

mohammad reza

http://mry_hbp.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 23 مرداد 1390 12:04:05 AM

امروز اینطوری براتون دعا کردم:

خــــــدایا: به جر خودت به دیگری واگذارش نکن،تویی پروردگار او، پس قرار ده بی نیازی در نفسش،یقین در دلش،اخلاص در کردارش،روشنی در دیده اش، بصیرت در قلبش،و روزی پر برکت در زندگیش

vahid