چندیست روزنه هایه وجودم را گشودم
تا دوباره نور عشق بر وجودم بتابد
تا دوباره هستی ام گل کند
شکوفه دهد
و دیگر گریه نخواهم کرد
دیدم که اشکهایم سب رشد وجودم نشد
آری
حالا به زیست اعتقاد دارم!
آب و خاک و نور و حفاظت
در کنار هم
من خاک و نور را فراهم میسازم
و تو حفاظت را بر عهده بگیر
و خداوند هست
که وجودم را ابیاری کند
.....دیگر گریه نمیکنم
اشک نمیریزم برای دیر آمدنت
همین تکه های نان خشک کافیست برای باز منتظر ماندنت...
برای باز ایستادن و چشم دوختن
سینه ام تنگ شده دیگر
اما گریه نمی کنم برای نیامدنت...
منتظرت می مانم
همین جا
لای آدمها
کنار گلدسته های مهر و شعله های کثیف کبر
اشک نمیریزم برای دیر آمدنت
منتظرت می مانم
همین جا
کنار دیوارهای خالی از خشت و سرشار از لجن نفس کینه ها و ادعاها...ء
براي او
داش محسن
چشمت روشن ، دیگه گریه نکن
نذار امشبم با یه بغض سر بشه
بزن زیرگریه چشات تر بشه
بذار چشماتو خیلی آروم رو هم
بزن زیر گریه سبک شی یه کم
گریه شاید زبان ضعف باشد
شاید کودکانه شاید بی غرور�
اما هر وقت گونه هایم خیس می شود
می فهمم نه ضعیفم نه کودکم بلکه پر از احساسم�
محسن جان رفتیو برگشتی هنوز از لب اون صخره بلند نشدی ........مطلبت جالب بود عزیز...................سپاس
درود داداش.
وبلاگ قشنگیه اما چرا همه وبلاگا شده دلتنگی و انتظار؟
از تصویر زمینه وبلاگت خیلی خوشم اومد.
به وب منم سر بزن.
اشک نمیریزم برای دیر آمدنت
منتظرت می مانم
همین جا
کنار دیوارهای خالی از خشت و سرشار از لجن
از گريه سوختيم و تو آهي نمي كنــــي در آب و آتشيــــــم و نگـــــــــاهي نمي كني
بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم.
واسه من دنیا یکی بود و او نفس من بود....دلیل وجود اشکام همینه نفس من کو؟؟؟؟!!!ء
66265 بازدید
51 بازدید امروز
23 بازدید دیروز
133 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian